چطور به عنوان مدیرSME غافلگیر نشویم؟
در دنیا برخی شرکتهای مشاوره کسب و کار هستند که سالیانه بهترین شرکتهای موجود در هر صنعت را بررسی و شاخصهای کلیدی عملکرد را در آنها شناسایی میکنند. بطور مثال گروه Aberdeen تحقیقاتی را در ارتباط با عملکرد شرکتهای Best in Class انجام داده و منتشر میکند.
در این گزارشات ابتدا بررسی میکند که این شرکتها چه فشارهایی را در محیط شناسایی کردهاند، برای آنها چه قابلیتهایی را توسعه دادهاند و جهت سنجش این قابلیتها چه شاخصهایی را در ارزیابی عملکرد سازمان مد نظر داشتهاند. اما این رویکرد مشاوره کسب و کار، چه اهمیتی دارد؟
پیشنهاد مطالعه : توسعه شخصی چیست ؟
درادامه پیش از هر توضیحی نیاز هست که با ویژگی شرکتهای کوچک و متوسط SME بیشتر آشنا شوید تا این رویکرد بتواند برای بسیاری از مدیران به خصوص مدیر SME مفید باشد.
به بیان دیگر، باید بتوانیم محیط بیرونی شرکت را ارزیابی کنیم تا بفهمیم اتفاقاتی که در محیط میافتد بر روی کسب و کار ما یا کسب و کار مشتریان ما چه اثراتی داشته است. سنجش و بررسی روند و اتفاقات محیطی میتواند به ما دید بدهد که نیازهای مشتریان چه تغییراتی خواهد داشت تا برای آنها اقداماتی پیش بینی کنیم.
نداشتن آگاهی نسبت به آینده یکی از نقاطی است که رقبا میتوانند وارد بازار ما شده و از ما پیشی بگیرند. در حالی که ما از عملکرد فعلی خود شاد هستیم و حتی روند رو به رشدی را تجربه میکنیم، رقبا بخاطر فشار رقابتی، خود را به مشتریان نزدیکتر کرده و با آنها همسوتر شدهاند.
هنگامی ما از این تغییر مطلع میشویم که دیگر دیر شده و رقیب مشتریان و سهم بازار ما را گرفته است. میتوانیم بگوییم آنقدر دید ما درونگرا بوده و آینده را براساس اطلاعات فعلی که در اختیار داشتیم ارزیابی میکردیم، که از اتفاقات بیرونی غافل ماندیم.
پیشنهاد مطالعه : بازاریابی در شرکتهای کوچک و متوسط SME
نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم آن است که گاه ورود رقیب هم الزاماً اتفاق بدی نیست!
در بازاری که رقابت در آن شدت گرفته و رقبا در حال افزایش هستند ورود رقبا کمک میکند که شاخصهای خود را بر اساس کالا و بازار فعلی بهبود دهیم. این موضوع با مطلب قبل که ما باید آینده نگر باشیم در تضاد نیست بلکه از دریچه و زاویهای دیگر است.
ما در حالی فرایندها و ساز و کار شرکت خود را شکل دادهایم که متناسب با دید ما از بازار بوده است. رقیب با استفاده از نوآوری توانسته نسبت به ما برتری بدست بیاورد. این نوآوری میتواند به ما هم دید جدیدی بدهد. پس اگر بتوانیم نوآوری رقیب را درک کرده و آن را بکار بگیریم یا حتی بهتر از او آن را اجرا کنیم، میتوانیم مجدد برنده باشیم.
هر شرکت الزاماً نباید در نوآوری پیشرو باشد بلکه گاه بهرهبرداری از نوآوری دیگران میتواند سبب بهبود ما، برندسازی SME و حتی موفقیت بیشتر ما نسبت به خود مبدع اولیه شود.
از کجا بدانیم بعنوان مدیرSME کار ما خوب بوده؟
تا اینجا دو موضوع مؤثر بر اینکه چقدر خوب شرکتمان را در رقابت مدیریت کردهایم بررسی شدند. از یک سو به عنوان مدیرSME باید بتوانیم برای خودمان نسبت به آینده دید و چشم اندازی داشته باشیم و از سویی دیگر در کار فعلی، خودمان را نسبت به رقبا بررسی کنیم. هر دو این موضوعات نیاز به یک رویکرد دارد؛ این که بتوانیم دیدگاه بازار و مشتری محوری را در شرکتمان، نگرش مدیریتیمان و ماهیت فعالیتهای یک شرکت SME اعمال کنیم.
در ادامه نیاز به ساز و کاری داریم که به ما نشان بدهد وضعیت چطور است. خیلی راحت و واضحتر، آیا در راستای آنچه که دلمان میخواهد پیش میرویم؟ اینجاست که پای شاخصهای عملکردی یا سیستم ارزیابی عملکرد به میان خواهد آمد. عملکرد یعنی تا چه اندازه در راستای هدف حرکت کردیم و در ضمن حرکت در راستای هدف را با چه بازدهای انجام دادهایم.
همه ما تعریف بازده به معنای نسبت کار مفید به کل کار را میدانیم. بازده یا کارایی بیانگر آن است که چقدر از منابعی که صرف کاری کردهایم توانسته تبدیل به خروجی مطابق با شاخصهای از پیش تعیین شده گردد. اگرمحصولی را قرار بوده تولید کنیم چند محصول بطور صحیح و کامل تولید شده و چقدر ضایعات داشتهایم.
از سویی دیگر در تعریف عملکرد حرکت به سمت هدف را داریم. یعنی چقدر در مسیری که تعریف کرده بودیم پیش رفتیم یا به بیانگر دیگر چقدر اثربخش کار کردهایم.
این دو فاکتور در تعریف عملکرد را میتوانیم با مثالی بررسی کنیم. فرض کنیم شما قصد دارید از تهران به مقصد مشهد بروید. مسافران شما برایشان راحتی و امنیت مسیر کلیدی است. شما با ماشینی بسیار نرم و راحت، رانندگی ایمن و با حداکثر سرعت مجاز آنها را به سمت قم میبرید و از آنجا به سمت مشهد تغییر مسیر میدهید!!!
این یعنی شما کارایی بسیار خوبی داشتید و خدماتی متناسب با نیاز مشتریان به آنها دادهاید اما با توجه به هدفگذاری غلط، مشتریانی ناراضی خواهید داشت. بطور کلی شرکتی که تمامی سعی خود را بکند تا با بهترین و بالاترین بازده کار کند ولی هدف نداشته باشد، تنها دارد سرعت نابودی خود را افزایش میدهد چون تمام منابع را در مسیری غلط صرف کرده است. در حالیکه اگر دائماً هدف خود را بررسی کند، حداقل میتواند امیدوار باشد که بقای خود را توانسته بدست بیاورد.
پیشنهاد مطالعه : مدیر یک دقیقهای
اگر میخواهیم بدانیم تا چه حد کارمان به عنوان مدیرSME خوب بوده باید ابتدا بتوانیم تشخیص بدهیم که تا چه حد توانستهایم برای شرکتمان مسیر و هدف تعیین کنیم و آیا در بازنگری و همسو کردن این اهداف با بازار موفق عمل کردهایم یا خیر. پس از آن باید بتوانیم برای خودمان شاخصهایی را تعریف کنیم که نشان دهند تا چه اندازه در بازدهی در طی مسیر موفق بودهایم.
این دو شاخص در کنار هم میتواند به ما نشان دهد که تا چه خوب عمل کردهایم. در شرکتهای کوچک و متوسط به علت نبود ساختار هیئت مدیره و مدیریت ارشد حرفهای، گاه مباحث در میان اعضاء ارشد سازمان دچار سردرگمی میشود.
برای عملکرد بهتر نیاز داریم تا دائماً در جلسات هیئت مدیره روند بازار و تحولات را بررسی کنیم، حتی میتوان این را به عنوان یک مسئولیت رسمی به عهده اعضاء گذاشت تا در حیطه تخصصی خود در این رابطه پژوهش کرده و دیدی جدید به شرکت بدهند. با مجموع این روشها میتوانیم حصول اطمینان کنیم که آیا بازدهی قابل قبولی نسبت به گذشته خود و رقبا داریم یا خیر، و در کدام بخشها نیاز به بهبود در عملکرد شرکت و واحدها میباشد.
سخن آخر:
مدیرSME وظایف خطیری بر عهده دارد. معمولاً خود مدیر و صاحب SME باید به تنهایی هم مراقب بقای شرکت در بازار رقابتی باشد و هم به موفقیت شرکت در بلندمدت فکر کند. در این مسیر میتوانید از شاخصهای عملکرد و داشبوردهای مدیریتی ساده برای نظارت بر کارایی و اثربخشی شرکت استفاده کنید.
یادتان باشد حتماً بصورت دورهای این رصدها را انجام دهید. همینطور تا جایی که برایتان میسر است، از پتانسیل هییت مدیره استفاده کنید، مدیرانی را در هییت مدیره خود قرار دهید که به شما هم در ارزیابی حال و هم در ارزیابی آینده کمک کنند.