تدوین و اجرای استراتژی
تحقیقات نشان داده کسب و کارهایی که بصورت استراتژیک مدیریت شدهاند عملکرد بهتری نسبت به بقیه دارند. بسیاری از شرکتها میتوانند در یک دوره زمانی کوتاهمدت عملکرد خوبی داشته باشند ولی ممکن است در درازمدت برای ادامه حیاتشان به مشکل بخورند. برای مثال از تمامی سازمانهایی که نامشان در مجلهی Forbes100 در سال ۱۹۱۷ آورده شده است؛ فقط ۱۳ تا از آنها توانستهاند تا به امروز دوام بیاورند.
کلمات “استراتژی” و “تصمیمات استراتژیک” معمولاً با مواردی از این قبیل مرتبط هستند:
- جهتگیری سازمان در آیندهای بلند. برد گارلینگهاوس صریحاً نیاز به تغییر استراتژیک در یاهو را تشخیص داد و آن را به یک ماراتن و نه مسابقه دو سرعت تشبیه نمود. استراتژی یک سازمان شامل تصمیمات بلندمدتی است که دامنه فعالیتهای یک سازمان را واضح مینماید. درک وضعیت موجود و تصمیمگیری در این رابطه زمان زیادی میبرد و به متغیرهای زیادی وابسته است.
- استراتژی در مورد بهرهبرداری از توانایی استراتژیک یک سازمان است. بهرهبرداری درست از منابع و تواناییها میتواند برای ایجاد مزیت رقابتی و استفاده از فرصتها و کاهش تهدیدها استفاده گردد. به عنوان مثال یاهو در سال ۲۰۰۶ ادعا میکرد که مترادف و نام جایگزین اینترنت میباشد.
- مزیت سازمان در رقابت. مزیت میتواند به طرق مختلفی حاصل شود و نسبت به هر محیطی متفاوت است.
- تناسب سازمان با محیط خود. هر سازمان با توجه به منابع و ظرفیت خود و دانشی که از ارزیابی محیطی که در آن فعالیت میکند بدست میآورد، میتواند به دنبال راهی باشد تا از فرصتها استفاده نموده و تهدیدها را کاهش دهد.
- ارزشها و انتظارات بازیگران قدرتمند در داخل و خارج سازمان. بازیگران، افراد، گروهها و یا حتی سازمانهای دیگر میتوانند مسائل اساسی از جمله اینکه یک سازمان توسعه یابد یا ادغام شود را هدایت نماید. در یاهو! مدیران ارشد ممکن است رشد را از خیلی جهات دنبال کرده باشند؛ با این حال خیلی تمایلی به پاسخگویی نداشتند. مدیران ارشد، مدیران میانی و خط مقدم، کارمندان عادی و حتی کاربران اینترنت همه در آینده یاهو سهیم بودند. اعتقادات و ارزشهای این ذینفعان، بسته به قدرت هرکدام، تأثیر کم و بیش در توسعه استراتژی یک سازمان خواهد داشت. مطمئناً برد گارلینگهاوس خواستار نفوذ جسورانه در این ارزشها و انتظارات بود با این حال نتیجه نشان داد که نتوانست نظر مدیران ارشد دیگر، صاحبان و سهامداران یاهو را تغییر دهد (Johnson, Scholes, & Whittington, 2008).
در مباحث مربوط به استراتژی و تصمیمات استراتژیک، به نظر میرسد که در مورد تمایز بین ایجاد، پیادهسازی و اجرای استراتژی تا حدودی کم لطفی شده است. بین ایجاد استراتژی، پیادهسازی و اجرای آن تفاوتهای معناداری وجود دارد که تمایز آن در اداره یک کسب و کار مفید است. همچنین نادیده گرفتن و برداشت نادرست از آن باعث کاهش انسجام در سطوح یک سازمان میشود (Farvaro, 2015). شکل زیر تمایز بین تدوین، پیادهسازی و اجرای استراتژی را به خوبی نشان میدهد.
[/av_textblock]
[av_textblock size=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” font_color=” color=” id=” custom_class=” av_uid=’av-12patod’ admin_preview_bg=”]
تدوین استراتژی
در ابتدا با نظارت، ارزیابی و تجزیهتحلیل محیطهای خارجی و داخلی؛ عوامل استراتژیک (خارجی و داخلی) که تعیینکننده آینده شرکت هستند شناسایی میشوند. سپس برنامههای دوربرد برای مدیریت مؤثر فرصتها و تهدیدات خارجی با توجه به نقاط قوت و ضعف شرکت تعریف میشوند که شامل بیانیه مأموریت، مشخص کردن اهداف قابل دستیابی، تدوین استراتژیها و سیاستهای مناسب میباشد.
پیادهسازی استراتژی
در این فاز استراتژیها و سیاستهای تدوین شده با تدوین برنامهها، بودجهها و فرایندها برای بخشهای مختلف سازمان پیادهسازی میشوند. این فرایند ممکن است شامل تغییراتی در فرهنگ، ساختار یا سیستم مدیریتی کل سازمان باشد.
پیادهسازی استراتژی یکی از مهمترین مراحل توسعه سازمانی میباشد. بدون پیادهسازی یک استراتژی، حتی زیباترین و بهترین استراتژیها فقط یک گزارش روی کاغذ خواهند ماند و به سازمان هیچ ارزشافزودهای اضافه نخواهند کرد.
اکثر افراد در مورد پیادهسازی استراتژی میپندارند هنگامی که تدوین و برنامهریزی استراتژی به پایان رسید، استراتژی برنامهریزی شده پیادهسازی میشود. بعضی نیز ممکن است پیادهسازی را به عنوان تخصیص منابع و تغییر ساختار سازمانی ببینند. در صورتی که موضوعی پیچیدهتر میباشد.
پیادهسازی استراتژی در اصل میتواند ایجاد نوعی تغییر در سازمان باشد به این معنی که چه چیزی باید به چه چیزی تغییر کند و چطور تغییر کند.
از آن جا که پیادهسازی استراتژی با توجه به متغیرهای مختلفی که در هر سازمان و صنعت وجود دارد میتواند شکل منحصر به فردی بگیرد؛ هیچ یک از صاحب نظران مدیریتی در کلاس جهانی نیز نتوانستهاند به مجمع خاصی در رابطه با تعریف پیادهسازی استراتژی برسند. با این حال میتوان یک درک شهودی از آن استنباط نمود.
برای درک معنای این منظور، میتوان نتفلیکس را مثال زد که یک استراتژی سازمانی برای ورود به تجارت محتوا و خروج از تجارت نامه انتخاب نمود. هنگامی که Netflix از تجارت سفارشات پستی خارج شد و در تجارت محتوا قرار گرفت آن «استراتژی» پیادهسازی شد. سپس باید کارهایی از قبیل تعیین اهداف و برنامههای مربوط به تولید محتوا، ایجاد مشوقهای مناسب و سایر فعالیتهایی که رهبران برای گرفتن نتیجه در شرکت انجام میدهند انجام پذیرد (Farvaro, 2015).
ارزیابی و نظارت بر استراتژی
پس از پیادهسازی و اجرای برنامههای روزمره، فعالیتهای شرکت و نتایج عملکرد باید مورد بررسی قرار گیرد تا عملکرد واقعی با عملکرد مطلوب مقایسه شود. مدیران در تمام سطوح از اطلاعات حاصل از مرحله ارزیابی برای انجام اقدامات اصلاحی و برطرف کردن مشکلات استفاده میکنند و این مرحله نقاط ضعف را در برنامههای استراتژیکی که قبلاً پیادهسازی شده بود نشان میدهد و برای شروع دوباره دید دقیقتری به مدیران میدهد (Wheelen & Hunger, 2012).
تدوین استراتژی، پیادهسازی و ارزیابی آن سه عامل تعیینکننده خروجی نهایی در یک شرکت یا واحد تجاری است. وقتی میبینیم یک شرکت یا واحد تجاری در طی چندین سال متوالی نتایج ضعیفی به بار میآورد، هیچکس نمیتواند بهطور قطعی بگوید که این موضوع به دلیل تدوین یک استراتژی ضعیف، پیادهسازی یا اجرای آن میباشد. هر سه را میتوان چرخدندههایی دانست که همدیگر را کامل کرده و با همکاری هم یک سازمان یا واحد تجاری را پیروز یا مغلوب میسازد.
سؤال
تدوین و اجرای استراتژی برای شرکتها، حتی شرکتهای کوچک و متوسط روشی برای آیندهنگری و جلو افتادن از رقبا و محیط است. اگرچه خیلی شرکتها استراتژی را بصورت ذهنی و ضمنی پیش میبرند اما دستیابی به نتایج واقعی نیازمند یک فرایند رسمی و مدون از تدوین تا اجرا و سپس ارزیابی میزان پیشرفت اجرای استراتژی است.
– شما چقدر برای سازمانتان استراتژی مدون کردهاید؟
– آیا تمام سازمان، منابع و برنامهها را برای تبدیل استراتژی به واقعیت چیدهاید؟
– آیا نیروهای انسانی شما به استراتژی شما باور دارند و برای دستیابی به آن تلاش میکنند؟
– آیا بطور منظم بر میزان پیشرفت این برنامه نظارت دارید؟
اگر در این حوزه نیاز به مشورت دارید، تیم نجات با افتخار آماده ارائه دانش و تجربه اجرایی خود را در حوزه تدوین و اجرای استراتژی بخصوص برای شرکتهای کوچک و متوسط میباشد.